پیشگفتار پیش از این، از مجموعهی "بازاریابی و زندگی"، چهار عنوان کتاب منتشر شده و این پنجمین و آخرین کتاب از آن مجموعه است بشرح زیر: 1ـ بازاریابی و زندگی با ورزش 2ـ بازاریابی و زندگی با فروش 3ـ بازاریابی و زندگی با مدیریت 4ـ بازاریابی و زندگی با خاطره 5ـ بازاریابی و زندگی با سینما همهی آنچه در این کتاب - بازاریابی و زندگی با سینما - و چهار عنوان کتاب دیگرم آمد، قبلاً در وبلاگم به نشانی www.dargi.ir قرار گرفته بود و اکنون با تدوینی تازه تقدیم شما خوانندهی گرامی و علاقهمند است. ساختار کتاب بازاریابی و زندگی با سینما "بازاریابی و زندگی با سینما" حاوی سه فصل است: فصل اول: آموزههای سینمای ایران فصل دوم: فیلمهایی که باید دید فصل سوم: بزرگان سینما فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان مشهور سهگانهی پدرخوانده، دربارهی سینما میگوید: "فکر میکنم سینما و جادو همیشه ارتباط تنگاتنگی با هم داشتهاند. اولین افرادی که دست به فیلمسازی زدند، جادوگر بودند." قدرت جادویی سینما سالهاست که بشر را مسحور کرده است. تاریخ فیلمسازی به دههی آخر قرن نوزدهم بازمیگردد، زمانی که اولین دوربینهای فیلمبرداری اختراع شدند و شرکتهای فیلمسازی فعالیت خود را آغاز کردند. در آن سالها، فیلمهای حداکثر یک دقیقهای ساخته میشدند و تا سال 1927، فیلمها صامت بودند. بتدریج تکنیکهای جدید فیلمسازی مورد استفاده قرار گرفتند و مدت زمان فیلمها بیشتر شد. در سال 1897، ژرژ ملییس یکی از اولین استودیوهای فیلمسازی در جهان را ساخت. فیلم "سفر به ماه" ساختهی ملییس یکی از آثار کلاسیک تاریخ سینما است. سینما با سرعت خیرهکنندهای رشد کرد. کمکم صدا و رنگ به سالنهای سینما وارد شدند و تماشاگران را مبهوت و متحیر ساختند. امروزه سینما رفتن و فیلم دیدن آنقدر برای ما عادی شده است که گاه به قدرت جادویی آن توجه نمیکنیم، اما آنگونه که تام هنکس میگوید، سینما این قدرت را دارد که کاری کند که حتی وقتی تنها هستید، احساس تنهایی نکنید. در حقیقت به قول رئالیستها، سینما و ادبیات، برشی از زندگی واقعی خودمان را به ما نشان میدهند و درست به همین دلیل است که با قهرمان داستان پیش میرویم، با پیروزیهای او شاد میشویم و شکستهای او ما را ناراحت میکند. و همهی این اتفاقات در حالی روی میدهد که میدانیم آنچه میبینیم، واقعی نیست. همانگونه که در کتابها و سخنرانیهایم عنوان میکنم، فردی که میخواهد در مسیر موفقیت گام بردارد، باید ذهنی یادگیرنده داشته باشد و از تمام اتفاقات محیط پیرامونش در جهت پیشرفت خود درس بگیرد. بویژه در سالهای اخیر که مطالعات میانرشتهای رونق گرفته است، اندیشمندان حوزههای مختلف به این نتیجه رسیدهاند که مرزبندیهای سنتی میان رشتهها از بین رفته است و برای نوآور بودن باید با دید جامعتری به علوم نگریست. کتابی که پیش روی شماست، با چنین ذهنیتی نوشته شده است. درست است که اگر مخاطبان خیلی خاص سینما را کنار بگذاریم، افراد برای داشتن اوقاتی خوش به سینما میروند و فیلم میبینند، اما چهبسا اگر قدری بیشتر تأمل کنیم، میبینیم که از همین اوقات هم میتوانیم درسهای باارزشی آموخت. این مسأله در حوزهای مانند بازاریابی و فروش که به عقیدهی من همهی ما در زندگیمان با آن درگیر هستیم، اهمیت ویژهای دارد. ازاینرو در کتاب حاضر، سینما پیونددهندهی بازاریابی و زندگی است. کتاب بازاریابی و زندگی با سینما شامل سه بخش کلی است. بخش اول شامل فیلمهای سینمای ایران است، بخش دوم به بررسی فیلمهای سینمای جهان میپردازد و در بخش آخر نیز نکاتی دربارهی بزرگان سینمای جهان از زاویهی دید بازاریابی و فروش آورده شده است. در حقیقت این کتاب لنز دوربین خود را از زاویهی بازاریابی، فروش و کاروکسب به سمت دنیای سینما چرخانده و به بیان نکاتی دربارهی مسائل مختلف این حوزهها همچون برندسازی، مدیریت ارتباط با مشتریان شاکی، اخلاق در بازاریابی، شناخت مشتری و بازار هدف، محصولشناسی، روابط سازمانی، هوش تدبیری، بستهبندی و... پرداخته است. فصل اول: آموزههای سینمای ایران در هر کتابی که دربارهی سینمای ایران نوشته شود، ذکر نام استاد داریوش مهرجویی ضروری و اجتنابناپذیر است. استاد مهرجویی، متولد سال 1318 در تهران و از کارگردانان زبردست کشورمان است. از ایشان دو فیلم در فهرست فیلمهای این کتاب قرار دارند: فیلم سینمایی گاو که از آثار ماندگار سینمای ایران است و با روایت داستانی ساده، اما دارای لایههای عمیق روانشناختی و جامعهشناسی با مخاطب خوب ارتباط برقرار میکند و فیلم سینمایی اجارهنشینها که روابط بین مستأجران و مشاور مالک را در یک ساختمان در حال ریزش به تصویر کشیده است. لزوم توجه به مخاطب هدف و برهم نزدن تمرکز او و همچنین اهمیت خوشنامی و اعتبار در بازار که در مباحث بازاریابی به آن برند گفته میشود، از دلایل اصلی انتخاب این دو فیلم بودهاند. در هر دوی این فیلمها، استاد عزتالله انتظامی به ایفای نقش پرداختهاند. از ایشان فیلم دیگری نیز در این مجموعه قرار دارد و آن، فیلم روسری آبی به کارگردانی رخشان بنیاعتماد است. بنیاعتماد در پنجمین ساختهی سینمایی خود، تنهاییِ رسول رحمانی، مالک یک کارخانهی تولید رب گوجهفرنگی را روی پردهی سینما آورده است. رحمانی که عاشق یکی از کارگران مزرعهی خود میشود، درسهایی را به ما میآموزد، از جمله اینکه هیچوقت جنس بد به دست مشتری ندهیم، و البته مهمتر از آن اینکه قالبهای فکریمان را نسبت به کسانی که در زندگی شخصی و کاری ما وجود دارند، تغییر دهیم. دیگر بانوی کارگردان سینمای ایران که نامش در این کتاب به چشم میخورد، مرضیه برومند است. ایشان که اخیراً با تیم بازاریابی قوی خود برای فیلم شهر موشهای 2 توانستند رکورد فروش تاریخ سینمای ایران را جابهجا کنند، در یکی از ساختههای خود بهنام مربای شیرین، با ظرافت به مبحث مدیریت ارتباط با مشتریان شاکی پرداختهاند. مشتری شاکی در این فیلم، نوجوانی است که نمیتواند درِ شیشهی مربا را باز کند و وقتی متوجه میشود که دیگران نیز نمیتوانند این کار را انجام دهند، از شرکت مربای شیرین شکایت میکند. مدیران شرکت به جای اینکه با صداقت این مسأله را حلوفصل و به خاطر نقص شیشههای خود از مشتریان عذرخواهی کنند، وانمود میکنند که باز نشدن در شیشههای مربا یک اقدام تبلیغاتی بوده است. در پایان، نوجوان داستان به مدیر شرکت میگوید که با یک عذرخواهی کوچک هیچکدام از این اتفاقات نمیافتاد. یکی از هنرمندان این فیلم، لیلا حاتمی است. لیلا حاتمی یکی از موفقترین بازیگران زن سینمای ایران است که کارنامهی خوبی در جشنوارههای معتبر بینالمللی داشته است. مطمئناً مسیری که این هنرمند طی کرده تا در سینمای ایران و جهان به یک برند معتبر تبدیل شود، میتواند درسهای آموزندهای برای سازمانهایی داشته باشد که به دنبال تبدیل شدن به یک برند قدرتمند و ماندگار هستند. در فهرست فیلمهای این کتاب، فیلم دیگری نیز با بازی لیلا حاتمی دیده میشود. فیلم سینمایی بیپولی به کارگردانی حمید نعمتالله و با بازی بهرام رادان، لیلا حاتمی و امیر جعفری، درسهای ارزشمندی برای کارمندان و مدیران دارد. یکی از مهمترین این آموزهها آن است که سازمانها مهمتر از افراد هستند. شخصیت اصلی فیلم گمان میکند که با رفتن او از شرکت، مشکلات زیادی به وجود خواهد آمد و سازمان سقوط خواهد کرد، اما در عمل میبینیم که زندگی خود او تباه میشود و سازمان همچون گذشته به فعالیت خود ادامه میدهد. این فیلم از منظر مدیریت منابع انسانی شایسته، فیلمی قابل تأمل است. فیلم دیگری که روابط بین مدیر و نیروهایش و تأثیر آن بر رشد سازمان را بخوبی نشان میدهد، فیلم مرد عوضی به کارگردانی محمدرضا هنرمند است. در این فیلم، پرویز پرستویی دو روی متفاوت یک مدیرعامل را نشان داده است. در ابتدا او مدیری است که نسبت به کارمندانش نگاه از بالا به پایین دارد و تقریباً هیچگونه ارتباطی با آنها برقرار نمیکند. ابزارهای مدیریتی او توهین و تهدید به اخراج کردن است و به همین دلیل هیچکدام از نیروهایش دل خوشی از او ندارند. پس از یکسری فعل و انفعال، داریوش جم تبدیل به مدیر کاملاً متفاوتی میشود که با احترام با نیروهایش ارتباط برقرار میکند. این احترام و حس همکاری زمانی که با دانش او دربارهی محصولی که تولید میکند، همراه میشود، باعث گرفتن سهم بازار برای شرکت میشود. استاد پرستویی یکی از ماندگارترین بازیهای خود را در فیلم سینمایی مارمولک انجام دادند. رضا مثقالی برای فرار کردن از زندان، لباس یک روحانی را میدزدد و امام جماعت مسجدی در منطقهی مرزی میشود. او که از همان روحانی شنیده راههای رسیدن به خدا به تعداد انسانهاست، همین جمله را محور صحبتهای خود قرار میدهد و بتدریج متوجه میشود این جملهی به ظاهر ساده چقدر پرمحتوا است. در حقیقت رئیس زندان به این نکته توجه نکرده بود که هر کسی را باید با شیوهی خودش به راه درست هدایت کرد و یک نسخه برای همه جوابگو نیست، همانطور که در بازاریابی و فروش نیز برای ارتباط با مشتریان مختلف باید هوش تدبیری داشت و هر نکته را در جای مناسب خود عنوان کرد. داشتن هوش تدبیری برای موفقیت در بازاریابی و فروش نکتهای است که آن را در فیلم خروس جنگی نیز مشاهده میکنیم. در این فیلم، تقابل زوجی را میبینیم که هریک اعتقاد دارد کاری که انجام میدهد از کار طرف مقابل سختتر است. به همین دلیل تصمیم میگیرند جایشان را با یکدیگر عوض کنند تا طرف مقابل متوجه سختیهای کار شود. اینگونه مریم شایان که مریلا زارعی نقش آن را بازی میکند، مدیر تالار میشود. یکی از تفاوتهای او با محمود دلربا (با بازی رضا عطاران) این است که از هوش تدبیری برخوردار است و میداند که با مشتریانی که سلایق مختلفی دارند، چگونه ارتباط برقرار کند. مریلا زارعی در فیلم سینمایی مجردها نیز نقش یک مدیر مستحکم و کاربلد را بخوبی بازی میکند. در این فیلم میبینیم که چگونه یک مدیر میتواند انگیزه را به تیمش تزریق کند و کاری کند که حتی شکست خوردن نیز مانعی سر راه موفقیت گروه ایجاد نکند. نمونهی دیگر یک خانم مدیر هوشمند و مقتدر را در نقش شیرین در فیلم سینمایی همسر به کارگردانی مهدی فخیمزاده میبینیم. شیرین (با بازی فاطمه معتمدآریا) دو ویژگی بارز یک مدیر موفق را دارد: ابتدا اینکه او این توانایی را دارد که بین زندگی شخصی و زندگی سازمانیاش تفاوت قائل شود، در حالی که همسر او احمد (با بازی مهدی هاشمی) از این توانایی برخوردار نیست. و نکتهی دوم اینکه شیرین از آن دسته مدیرانی نیست که وقتی کار خود را شروع میکنند، کل نیروهای مدیرقبلی را برکنار و نیروهای خودشان راجایگزین میکنند. او سعی میکند تا جایی که میتواند به ترکیب تیم قبلی دست نزند. مهدی فخیمزاده علاوه بر کارگردانی، در جایگاه یک بازیگر نیز از ستارههای سینمای ایران است. او برای بازی در فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران، نامزد دریافت سیمرغ از جشنوارهی فیلم فجر شد. فخیمزاده در این فیلم نقش یک بازیگر قدیمی را بازی میکند که دوست ندارد همسرش بازیگر شود. یکی از اشکالاتی که به او وارد میباشد، عامل نبودن به حرفهای خودش است. او سالها میگفته که از بازیگری لذت میبرد و روحش جلا مییابد، اما حالا که نوبت همسرش شده، ساز مخالفت میزند. از دیگر بازیگران این فیلم سینمایی، میتوان به رامبد جوان اشاره کرد. رامبد جوان ویژگیهایی دارد که میتواند او را به الگوی ارزشمندی برای مدیران و رهبران کاروکسب تبدیل کند. ریسکپذیری، داشتن نگاهی جامع به کار و چند آموزهی دیگر در مطلبی دربارهی این بازیگر و کارگردان ایرانی مورد بررسی قرار گرفتهاند. یکی از ویژگیهای آثار رامبد جوان نگاه نقادانه به معضلات اجتماعی به زبان طنز است. این ویژگی را در فیلم خط ویژه به کارگردانی مصطفی کیایی نیز میبینیم. به گفتهی سازندگان این فیلم، خط ویژه جدّیترین فیلم کمدی سال بود. خط ویژه میتواند در زمینههایی همچون فرصتیابی، ثروتاندیشی و تلاش برای رسیدن به اهداف تعیین نشده نکتههایی برای بینندگانش و همچنین خوانندگان این کتاب داشته باشد. اما شروع به کار گروهی با عنوان گروه هنر و تجربه در سینمای ایران اتفاق بسیار مبارکی است. قرار گرفتن فیلمهایی در این گروه که مخاطب خاص سینما را هدف گرفتهاند، نشان میدهد که مسئولان سینمای ایران به اهمیت انتخاب مخاطب هدف پی بردهاند و مهمتر از آن اینکه به خود مخاطبان سینما این امکان را دادهاند که خودشان را طبقهبندی کنند. دو فیلم موفق در این گروه، ماهیوگربه و پرویز هستند که با نوآوری ساختاری و محتوایی خود ارتباط بسیار خوبی با تماشاگران گروه هنر و تجربه برقرار کردند. شهرام مکری و حمید برزگر که از کارگردانان جوان کشورمان هستند، در این دو اثر با سبک جهانبینی خاص خود سوژهی فیلمشان را پرورش دادهاند. فصل دوم: فیلمهایی که باید دید بخش دوم این کتاب به بررسی فیلمهای سینمای جهان اختصاص یافته است. مطالب این بخش را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. بخش اول مطالبی هستند که در آنها به نکات مشترک بازاریابی، فروش و کسبوکار در چند فیلم سینمایی اشاره شده است. در یکی از این مطالب، 10 فیلم که صاحبان کاروکسب باید ببینند، معرفی شدهاند و نکات مرتبط آنها بررسی شده است. یکی از فیلمهایی که در میان 10 فیلم این بخش قرار گرفته، همشهری کین است که یک فیلم کلاسیک شاهکار به شمار میآید. تماشای این فیلم با دیدگاه کسبوکاری میتواند زیباییهای آن را دوچندان کند. در مطلب دیگری از این بخش، 10 درس مفید برای بازاریابان را میخوانیم که از فیلمهای سینمایی برتر جهان استخراج شده است. برای مثال دربارهی فیلم پدرخوانده این نکته را میخوانیم که اگر روی ارزش و اعتبار برندمان کار کنیم و تکنیکهای اقناع مشتری را بیاموزیم، دیگر لازم نیست به مشتری بفروشیم؛ زیرا خود مشتری این کار را انجام خواهد داد. علاوه بر این، در مطلب دیگری در این بخش نقلقولهای ماندگار تاریخ سینما و نکات بازاریابی آنها بیان شده است. یادگیری نکات بازاریابی از طریق نقلقولها و جملات زیبا تأثیرگذاری و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. در همین بخش، سه فیلم انتقامجویان، عصر یخبندان، و ارباب حلقهها مورد بررسی قرار گرفتهاند. حلقهی ارتباطی این سه فیلم تمرکز روی کار تیمی است. در فیلم انتقامجویان، کلنل نیک فیوری تلاش میکند که ابرقهرمانان فیلم را کنار یکدیگر جمع کند و آنها را به یک ابرتیم تبدیل کند. در عصر یخبندان که یک تلاش موفق در حوزهی انیمیشن است، تیمی متشکل از یک ماموت، یک خرس تنبل و یک ببر وحشی را میبینیم که بهرغم تفاوتهای آشکاری که با هم دارند، وقتی تفکر تیمی را بین خود حکمفرما میکنند، میتوانند به اهدافشان برسند. در فیلم ارباب حلقهها نیز بخوبی میبینیم که بحران در یک تیم چگونه میتواند اعضا را از هدف نهاییشان دور و دورتر کند. علاوه بر این، موضوع همراهی، دو فیلم رانندگی و یازده یار اوشن را نیز در مطلبی دیگر کنار هم آورده است. بازاریابی از زندگی جدا نیست و موفقیت در بازاریابی زمانی حاصل میشود که فرد در زندگی خود نیز موفق باشد. به همین دلیل در یکی از مطالب این بخش به چند درس زندگی از برخی از فیلمهای سینمایی اشاره شده تا با الهام گرفتن از آنها بتوانیم در زندگی و حرفهی خود گامهای مثبتی برداریم. همانطور که عنوان شد، بخشی از مطالب این بخش به بیان نکات مشترک چند فیلم میپردازند. مطالب دیگری نیز در بخش دوم کتاب وجود دارند که نکات مرتبط با بازاریابی، فروش و کاروکسب را در یک فیلم سینمایی بررسی کردهاند. فیلمهایی که در این قسمت قرار دارند، به لحاظ موضوعی از تنوع خوبی برخوردارند. گانگستر امریکایی و باشگاه مشتزنی دو فیلم مهیج و پرحادثه هستند. داستان گانگستر امریکایی در فواصل بین دههی 1960 و 1970 اتفاق میافتد، سالهایی که تبعیض نژادی در اوج خود بهسر میبرد. این فیلم به ما میآموزد که چگونه در هر شرایطی شخصیتی یادگیرنده داشته باشیم و آنچه را که میآموزیم به دیگران نیز آموزش دهیم. همچنین رصد رقبا از دیگر نکاتی است که لوکاس - قهرمان این فیلم - همیشه مدنظر دارد و هیچوقت اجازه نمیدهد رقبا به دشمنانش تبدیل شوند. باشگاه مشتزنی نیز درسهای باارزشی برای بازاریابان دارد از جمله اینکه چگونه میتوان با اقداماتی که در ظاهر با هدف بازارکاهی انجام میشوند، جاذبهی یک برند را افزایش داد. یکی از شخصیتهای اصلی فیلم باشگاه مشتزنی، برد پیت است که در فیلم مانیبال نیز بازی فوقالعادهای انجام داده است. مانیبال فیلمی است که درسهای مدیریتی زیادی برای مدیران مجموعههای مختلف دارد؛ زیرا در این فیلم برد پیت نقش مربی یک تیم فوتبال را بازی میکند و کشمکشهای او با بازیکنان، هیأت مدیره و البته خودش لحظات زیبایی را رقم میزنند. او برای خود اصولی دارد که حاضر نیست از آنها دست بکشد. چنین تفکری را در لئون، شخصیت اصلی فیلم حرفهای نیز میبینیم. او یک آدمکش است، اما برای خودش اصولی تعریف کرده و به هیچوجه حاضر نیست از آنها کوتاه بیاید. یکی از اصول او این است که زنها و بچهها هیچوقت جزو هدفهای او نیستند و زمانی که تیراندازی را به ماتیلدا آموزش میدهد، مرتب بر این مطلب تأکید میکند. دو فیلم دیگر این بخش، فارست گامپ و بر فراز آسمان هستند. فارست گامپ فیلمی تحسینشده از رابرت زمکیس است که تام هنکس یکی از بهترین بازیهای خود را در آن ارائه داده است. فارست گامپ انسان باهوشی نیست، اما معنی عشق را بخوبی میفهمد. در مقابل او رایان بینگهام - شخصیت اصلی بر فراز آسمان -قرار دارد که مسئول تعدیل نیروی شرکتش است. او باهوش و حرفهای است، اما با عشق ورزیدن رابطهای ندارد. او افراد زیادی را اخراج کرده است، اما هیچگاه اجازه نداده احساسات در کارش وارد شوند. در پایان او میبیند که این تفکر روی زندگی شخصیاش نیز اثر گذاشته است. خواندن مطالب مربوط به این دو فیلم در کنار یکدیگر میتواند به درک بهتر بینشهای ارائه شده در آنها کمک کند. فصل سوم: بزرگان سینما بخش سوم و پایانی این کتاب، پیرامون بزرگان سینما است. در این بخش با طیف متنوعی از بزرگان سینما آشنا میشویم که هر یک نقش مهمی در رشد این صنعت داشتهاند. بدون شک یکی از افرادی که در پیشرفت سینما نقش مهمی داشته، والت دیزنی، تصویرگر روِیاهاست. فردی را نمیتوان یافت که حداقل یکی از محصولات شرکت والت دیزنی را ندیده باشد و با آن خاطره نداشته باشد. والت دیزنی دربارهی اهمیت شناختِ مخاطب هدف میگوید: "ما چیزی را برای خود خلق نمیکنیم بلکه، میدانیم که مردم چه میخواهند و آنگاه برای آنها روِیا میسازیم." این جمله دربارهی محصولات و خدمات نیز صادق است. اکنون دورهی تولید انبوه بدون شناخت مصرفکننده تمام شده است و شرکتها باید بدانند برای چه مصرفکنندهای و با چه ویژگیهایی کالا تولید میکنند. این ویژگیها را در یکی از اسطورههای سینما، بویژه سینمای صامت یعنی چارلی چاپلین مشاهده میکنیم. چاپلین بدون استفاده از رنگ و صدا به سادگی میتوانست با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. او میدانست که چگونه باید تماشاچی را جادو کند، به شکلی که هم بخندد و هم تأمل کند. پس از چاپلین، کارگردانان دیگری وارد سینما شدند که بهرغم فعالیت در ژانرهای متفاوت، همانند او از ویژگی تیزبینی و شکار لحظهها برخوردار بودند. برای مثال، دربارهی مارتین اسکورسیزی گفته میشود که او در استفاده از حرکات دوربین و زاویهی لنز، یک نابغه است. اسکورسیزی از جمله کارگردانانی است که به بحث توسعهی بازار توجه زیادی میکند و به همین دلیل ژانرهای متفاوتی را تجربه کرده است و تقریباً در تمام آنها نیز به موفقیت دست یافته است. از دیگر کارگردانانی که نام آنها در این کتاب آمده است، باید به وودی آلن و کونتین تارانتینو اشاره کرد. این دو کارگردان هم به لحاظ شخصیتی و هم به لحاظ سبک کارگردانی تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند. تارانتینو یک کارگردان شورشی است که عناصر ترس، کشتار، خونریزی، بردهداری و... را در کارهایش به وفور استفاده میکند. در مقابل، وودی آلن شخصیتی آرام و منزوی دارد که انعکاس این شخصیت را در قهرمانان داستانهایش میبینیم. با وجود این، هر دوی آنها یک ویژگی مشترک دارند و آن ویژگی هنجارشکنی است. آنها الگوهای پذیرفتهشده و گاه نخنما در جامعه را به چالش میکشند و تعاریف جدیدی از روابط انسانها ارائه میدهند. در کنار کارگردانی، یکی از عناصر بسیار مهم در موفقیت یک فیلم، متن آن است. در حقیقت، عدهای از کارشناسان سینما قصهی قوی و پرکشش را مهمترین عامل ماندگاری یک اثر میدانند. خلق یک اثر به ذهنی خلاق و تخیلی ناآرام نیاز دارد. جی کی رولینگ، خالق داستانهای هری پاتر، آرتور کانن دویل، خالق داستانهای شرلوک هولمز و لوئیس کرول، خالق آلیس در سرزمین عجایب از جایگاه ویژهای در تاریخ سینما برخوردارند؛ زیرا مادهی خام بسیار گرانبهایی را در اختیار کارگردانان سینما قرار دادهاند و اقتباسهایی که از آثار آنها انجام شده، جزو موفقترین اقتباسهای سینمایی است. جی کی رولینگ به بازاریابی ویروسی برای اطلاعرسانی دربارهی آثارش توجه ویژهای دارد و از شبکههای متعددی برای دستیابی به مخاطبان جدید استفاده میکند. هری پاتر جزو محبوبترین شخصیتهای داستان بویژه در میان نوجوانان و جوانان است. اما کسانی که به داستان پلیسی و پُرفرازونشیب علاقه دارند، مطمئناً شرلوک هولمز را با هیچ شخصیت دیگری عوض نمیکنند. شرلوک هولمز یک مشاهدهگر دقیق است که قادر است جزئیات دقیق محیطی را که در آن قرار دارد، درک کند و میان آنها ارتباط برقرار کند. این دقیقاً ویژگی فردی است که میخواهد در بازاریابی و فروش موفق شود. یک بازاریاب و فروشندهی موفق باید نسبت به کوچکترین اتفاقات محیط پیرامونش حساسیت نشان دهد و برای آنها سناریوهایی آماده کند. در کنار هری پاتر و شرلوک هولمز، یکی دیگر از داستانهای محبوب قرن اخیر، داستان آلیس در سرزمین عجایب اثر ماندگار لوئیس کرول است. در جایی از داستان، پادشاه به آلیس میگوید: "از نقطهی شروع، آغاز کن و برو تا به نقطهی پایان برسی؛ سپس میتوانی توقف کنی." این نکتهی مهمی است که خیلی از ما در حرفهی خود به آن بیتوجهی میکنیم. در این قسمت از کتاب، شش درس بازاریابی از این داستان میخوانیم. افرادی در تاریخ سینما وجود دارند که نامشان به نام سینما گره خورده است. یکی از این افراد که بویژه برای ما ایرانیها حس نوستالژیکی دارد، بروسلی است. بروسلی 10 فرمان دارد که دانستن و اجرا کردن آنها میتواند در پیشرفت ما در کارمان نقش بسزایی داشته باشد. یکی از فرمانهای بروسلی این است: چابک و منعطف باشیم. چابکی و انعطافپذیری برای به ثمر نشستن تلاشهای بازاریابی الزامی هستند. نیروهای بازاریابی و فروش باید چابک باشند و فرصتسوزی نکنند. در عین حال این افراد باید انعطافپذیر باشند و هر کجا که لازم است در فعالیتهای خود تغییرات مقتضی را به وجود آورند. فرد دیگری که علاقهمندان به فیلمهای بروسلی با شخصیتش رابطهی خوبی دارند، سیلوستر استالونه بازیگر نقش راکی است. راکی اسطورهی پشتکار است و باید سرسختی را از او آموخت. در مطلب سیلوستر استالونه، دربارهی شون کانری بازیگر نقش جیمز باند نیز مطلبی عنوان شده تا برند راکی در کنار برند جیمز باند درخشش بیشتری داشته باشد. یکی دیگر از نامهای ماندگار تاریخ سینما آل پاچینو است. آل پاچینو در بازیهای خود سبک یک بازیگر تئاتر را دنبال میکند و آنقدر زنده اجرا میکند که تماشاچی احساس میکند در سالن تئاتر نشسته و اجرای زندهی او را میبیند. پاچینو در فیلم هر یکشنبهی کذایی نقش یک مربی فوتبال را با هنرمندی بازی میکند و آنچنان باهیجان و اشتیاق تیمش را هدایت میکند که در بازی فینال، بازیکنان برای بردن رقیب از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. لازم است نامی نیز از رابین ویلیامز، بازیگر فقید سینما بیاوریم. ویلیامز هم در بازی کردن نقشهای کمدی و هم در اجرای نقشهای جدّی استاد بود. او در فیلم انجمن شاعران مرده، به دانشآموزان خود میآموزد که از مرزها فراتر بروند و خود را محدود به آنچه به آنها گفته شده نکنند. ویلیامز در یازدهم آگوست سال 2014 از دنیا رفت. اما زمانی که صحبت از سینما میشود، در هیاهوی بازیگران، کارگردانان و تهیهکنندگان نباید منتقدان این هنر را از یاد برد. منتقدان سینمایی با نقدهای سازندهی خود سعی در ارتقای این هنر دارند. راجر ایبرت، یکی از مشهورترین منتقدان سینما بود که خواندن نقدهایش شاید به اندازهی تماشای فیلمی که نقد میکرد، لذتبخش بود. در این کتاب میخوانیم که ایبرت چگونه توانست به چنین جایگاهی دست یابد و شفافیت و صراحت او در کنار سایر ویژگیهایش چه کمکی به شکوفایی و ماندگاری او در سینما کردند.
خرید کتاب بازاریابی و زندگی با سینما
جستجوی کتاب بازاریابی و زندگی با سینما در گودریدز
معرفی کتاب بازاریابی و زندگی با سینما از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب بازاریابی و زندگی با سینما
خرید کتاب بازاریابی و زندگی با سینما
جستجوی کتاب بازاریابی و زندگی با سینما در گودریدز