تاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» اثر مایکل سندل برخلاف دیگر آثار این نویسنده، کمتر بحثهای فلسفی دارد. او در این کتاب با ارایه مثالهایی ملموس و با نثری ساده و شوخطبع که به روانی به فارسی ترجمه شده مشکلات نظام بازارمحور لیبرالی را تشریح میکند. او نیز به سیاق دیگر «جماعتگرایان» همچون مایکل والزر معتقد به نظریه عدالت و جدایی سپهرهای عمومی بازار، اخلاق و مذهب از یکدیگر است. عدالت برابریخواهانه در پی آن است که هر نفع و خیری مطابق معنا و بستر اجتماعی خود تقسیم و توزیع شود و هیچ منفعتی نظیر پول یا قدرت سیاسی مجوز برتری بر منافع حوزههای دیگر را ندارد.
کتاب در سال ۲۰۱۳ نوشته شده و به تاثیرات بحران اقتصادی ۲۰۰۷ بر زندگی مردم آمریکا اشارات فراوانی میکند. بعد از بحران «حتی آلن گرینسپن که در مقام رییس بانک مرکزی آمریکا نقش کاهن اعظم، دین فخرفروشی بازار را ایفا کرده بود با ناباوری غافلگیرانهای اعتراف کرد که اطمینان او به استعداد خودترمیمی بازار آزاد اشتباه بوده است. صفحه هشت روی جلد مجله انگلیسی بازاردوست و خوشبین اکونومیست یک کتاب درسی اقتصاد را نشان میداد که در چاله آبی فرو میرفت و عنوانش این بود که «کجای علم اقتصاد ایراد داشت؟…» بحران مالی، نهتنها در ظرفیت ریسکپذیری بازار شک به وجود آورد بلکه این احساس عمومی را ایجاد کرد که بازار از اخلاق جدا شده و باید راهی برای پیوند دوباره آنها پیدا شود… . اگر با ثروت فقط بتوان قایق شخصی و ماشین کورسی و تعطیلات آنچنانی خرید، نابرابری درآمد یا دارایی خیلی اهمیت پیدا نمیکند اما اگر بشود با پول، روزبهروز چیزهای بیشتری خرید، مراقبت پزشکی بهتر، خانهای در محله امن و نه در محلهای جرمخیز، امکان تحصیل در مدارس نخبهپرور بهجای مدارس ورشکسته، وقتی همه چیزهای خوب قابل خریدوفروش باشند زمین تا آسمان فرق میکند که پول داشته باشی یا نداشته باشی.»
سندل با مثالهای زیادی تلاش میکند ثابت کند که بازار فقط سازوکار نیست و ارزشهایی هم دارد. این تصور که بازار به چیزهایی که مبادله میکند دست نمیزند و آلودهشان نمیکند روز به روز ناموجهتر میشود. فصلبندی کتاب بر اساس انواع پولیشدن و کالاییشدن سپهرهای مختلف حیات انسان، جامعه، محیطزیست و توضیح این مثالهاست؛ همه چیزهایی که با پول در جامعه آمریکا میتوان خریدوفروش کرد. خرید سلول زندان بهتر، شبی ۸۲دلار، عبور خودروی تکسرنشین از «خط ویژه لکسوس» هشتدلار، مادر هندی جانشین برای حمل جنین ششهزارو۲۵۰دلار، حق مهاجرت به آمریکا ۵۰۰هزاردلار، پروانه شکار کرگدن سیاه درحالانقراض ۱۵۰هزاردلار، شماره تلفن همراه «پزشک ملازم»، هزارو۵۰۰دلار به بالا در سال، پذیرش دانشجو در دانشگاههای معتبر که قیمت آن بسته به دانشگاه متفاوت است. برای بیپولها هم راه پول درآوردن وجود دارد: کرایهدادن پیشانی یا جای دیگری از سطح بدن ۷۷۷دلار، موش آزمایشگاهیشدن برای آزمایش داروها هفتهزارو۵۰۰دلار، جنگیدن در سومالی یا افغانستان برای شرکتهای نظامی خصوصی از ۲۵۰دلار در ماه تا هزاردلار در روز، ایستادن در صف در طول شب در کاخ کنگره برای نگهداشتن نوبت لابیگری که میخواهد در یک جلسه کنگره شرکت کند ساعتی ۱۵ تا ۲۰دلار. سندل در هر فصل، حوزههایی را توضیح میدهد که پیشاز این، کالایی نشده بودند و اینک شدهاند. در فصل اول تحت عنوان «نوبتشکنی» از مسیرهای تندرویی میگوید که در بسیاری از فرودگاههای بزرگ دنیا تعیین کردهاند. این سرویس به مسافرانی که با پرداخت ۳۹دلار اضافهتر، بلیط ویژه بخرند، اجازه میدهد به جلوی صف بازدید گذرنامهها بروند. این اتفاق در صف شهربازی و اماکن توریستی هم افتاده است. در بزرگراهها هم «خط لکسوس» همین کارکرد را دارد؛ مسیری ویژه و خلوت بهازای ۱۰دلار در ساعتهای اوج ترافیک. این ذهنیت بازاری، باعث بهوجودآمدن «شغل نوبتگیری» در آمریکا شده است. کسانی پیدا میشوند که پول میگیرند و در صف تئاترهای رایگان یا صف کنگره آمریکا برای لابیگران میایستند. شرکتهای نوبتگیر ۳۶ تا ۶۰دلار برای هرساعت صف از مشتری میگیرند و ۱۰ تا ۲۰دلار آن را به نوبتگیرها که افرادی عموما بیخانمان و سیاهپوست هستند، میپردازند. سندل توضیح میدهد که در همه این مکانها، منطق صف – هرکه زودتر آمد زودتر میرود- جای خودش را به منطق بازار میدهد: «هرچقدر پول بدهی آش میخوری». رسیدن کالا به دست کسی که بیشترین ارزش را برای آن قایل میشود گاهی از طریق بازار انجام میگیرد و گاه از طریق صف. اینکه در هر مورد خاصی بازار این کار را بهتر انجام میدهد یا صف، مسالهای تجربی است و پیشاپیش با استدلال اقتصادی انتزاعی قابلتشخیص نیست. «اینکه یک خیر مشخص چگونه توزیع شود ممکن است در تعیین اینکه چگونه خیری است نقش داشته باشد.»
خرید کتاب آنچه با پول نمی توان خرید
جستجوی کتاب آنچه با پول نمی توان خرید در گودریدز
معرفی کتاب آنچه با پول نمی توان خرید از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب آنچه با پول نمی توان خرید
کتاب در سال ۲۰۱۳ نوشته شده و به تاثیرات بحران اقتصادی ۲۰۰۷ بر زندگی مردم آمریکا اشارات فراوانی میکند. بعد از بحران «حتی آلن گرینسپن که در مقام رییس بانک مرکزی آمریکا نقش کاهن اعظم، دین فخرفروشی بازار را ایفا کرده بود با ناباوری غافلگیرانهای اعتراف کرد که اطمینان او به استعداد خودترمیمی بازار آزاد اشتباه بوده است. صفحه هشت روی جلد مجله انگلیسی بازاردوست و خوشبین اکونومیست یک کتاب درسی اقتصاد را نشان میداد که در چاله آبی فرو میرفت و عنوانش این بود که «کجای علم اقتصاد ایراد داشت؟…» بحران مالی، نهتنها در ظرفیت ریسکپذیری بازار شک به وجود آورد بلکه این احساس عمومی را ایجاد کرد که بازار از اخلاق جدا شده و باید راهی برای پیوند دوباره آنها پیدا شود… . اگر با ثروت فقط بتوان قایق شخصی و ماشین کورسی و تعطیلات آنچنانی خرید، نابرابری درآمد یا دارایی خیلی اهمیت پیدا نمیکند اما اگر بشود با پول، روزبهروز چیزهای بیشتری خرید، مراقبت پزشکی بهتر، خانهای در محله امن و نه در محلهای جرمخیز، امکان تحصیل در مدارس نخبهپرور بهجای مدارس ورشکسته، وقتی همه چیزهای خوب قابل خریدوفروش باشند زمین تا آسمان فرق میکند که پول داشته باشی یا نداشته باشی.»
سندل با مثالهای زیادی تلاش میکند ثابت کند که بازار فقط سازوکار نیست و ارزشهایی هم دارد. این تصور که بازار به چیزهایی که مبادله میکند دست نمیزند و آلودهشان نمیکند روز به روز ناموجهتر میشود. فصلبندی کتاب بر اساس انواع پولیشدن و کالاییشدن سپهرهای مختلف حیات انسان، جامعه، محیطزیست و توضیح این مثالهاست؛ همه چیزهایی که با پول در جامعه آمریکا میتوان خریدوفروش کرد. خرید سلول زندان بهتر، شبی ۸۲دلار، عبور خودروی تکسرنشین از «خط ویژه لکسوس» هشتدلار، مادر هندی جانشین برای حمل جنین ششهزارو۲۵۰دلار، حق مهاجرت به آمریکا ۵۰۰هزاردلار، پروانه شکار کرگدن سیاه درحالانقراض ۱۵۰هزاردلار، شماره تلفن همراه «پزشک ملازم»، هزارو۵۰۰دلار به بالا در سال، پذیرش دانشجو در دانشگاههای معتبر که قیمت آن بسته به دانشگاه متفاوت است. برای بیپولها هم راه پول درآوردن وجود دارد: کرایهدادن پیشانی یا جای دیگری از سطح بدن ۷۷۷دلار، موش آزمایشگاهیشدن برای آزمایش داروها هفتهزارو۵۰۰دلار، جنگیدن در سومالی یا افغانستان برای شرکتهای نظامی خصوصی از ۲۵۰دلار در ماه تا هزاردلار در روز، ایستادن در صف در طول شب در کاخ کنگره برای نگهداشتن نوبت لابیگری که میخواهد در یک جلسه کنگره شرکت کند ساعتی ۱۵ تا ۲۰دلار. سندل در هر فصل، حوزههایی را توضیح میدهد که پیشاز این، کالایی نشده بودند و اینک شدهاند. در فصل اول تحت عنوان «نوبتشکنی» از مسیرهای تندرویی میگوید که در بسیاری از فرودگاههای بزرگ دنیا تعیین کردهاند. این سرویس به مسافرانی که با پرداخت ۳۹دلار اضافهتر، بلیط ویژه بخرند، اجازه میدهد به جلوی صف بازدید گذرنامهها بروند. این اتفاق در صف شهربازی و اماکن توریستی هم افتاده است. در بزرگراهها هم «خط لکسوس» همین کارکرد را دارد؛ مسیری ویژه و خلوت بهازای ۱۰دلار در ساعتهای اوج ترافیک. این ذهنیت بازاری، باعث بهوجودآمدن «شغل نوبتگیری» در آمریکا شده است. کسانی پیدا میشوند که پول میگیرند و در صف تئاترهای رایگان یا صف کنگره آمریکا برای لابیگران میایستند. شرکتهای نوبتگیر ۳۶ تا ۶۰دلار برای هرساعت صف از مشتری میگیرند و ۱۰ تا ۲۰دلار آن را به نوبتگیرها که افرادی عموما بیخانمان و سیاهپوست هستند، میپردازند. سندل توضیح میدهد که در همه این مکانها، منطق صف – هرکه زودتر آمد زودتر میرود- جای خودش را به منطق بازار میدهد: «هرچقدر پول بدهی آش میخوری». رسیدن کالا به دست کسی که بیشترین ارزش را برای آن قایل میشود گاهی از طریق بازار انجام میگیرد و گاه از طریق صف. اینکه در هر مورد خاصی بازار این کار را بهتر انجام میدهد یا صف، مسالهای تجربی است و پیشاپیش با استدلال اقتصادی انتزاعی قابلتشخیص نیست. «اینکه یک خیر مشخص چگونه توزیع شود ممکن است در تعیین اینکه چگونه خیری است نقش داشته باشد.»
خرید کتاب آنچه با پول نمی توان خرید
جستجوی کتاب آنچه با پول نمی توان خرید در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی